اخه لامصب چته؟...چته؟...چرا هر لحظه یه ساز میزنی؟...میخوای چیکار کنی؟ خودتو حبس کردی که چی؟...مثلا اخرش چه ..هی میخوای بشی؟...
هیچی...هیچی؛تو هیچی نمیشی...
.....................................................
چیه؟ چرا تا میخوام باهات حرف بزنم اشکت درمیاد؟
کور خوندی:من دیگه مثل اونوقتا احساساتی نمی شم.
....................................................
بخدا...بخدا...بخدا اگه می تونستم اگه جراتشو داشتم با همین دستام خفه ت میکردم... تو درست نمیشی!...
....................................................
مریض! روانی! هی زار بزن و سیگار بکش!...شر و ور بخون و حال کن!...
اخ اگه یه روز بهم بگن دیگه نفست بالا نیومده...اخ جووووووو ن ن ن ن ن ن ...
کات!