هه! در میانهی بیهودگی و عزلت٬یکی «جنس دوم» تازه به دیار هرج و مرج پا گذاشته٬درخواست دیداری «شصت ثانیه ای» میکند...و من بیهویت٬چاره در باد میبینم.
به بودا پناه میبرم:نمیپذیرد...
شمارهی تماس را مرور میکنم. او٬همان است که روزی می نوشت و شبانه ها ٬گفتگو میکرد و حکومت٬حکومت تلفیقی مدرنیته و اروتیسم بود. همان که تهی از اندیشه و باریبه هر جهت نبود.
سرافکنده ام! ...در سالن تاریک٬فیلمی نمایش داده نمیشود. این دو نفر چه میگویند؟ چه میکنند؟
.................................
زمان طلایی...«هامون»٬امیدی میطلبد بر دگرگونی و میسر شدن گفتگو...
بی شک٬ یک دقیقه کافی نیست.
کات!