مرده ای با نفسهای پوشالی

...خوب است! خوب است که می نویسم و ـ اینگونه ـ از انتحار فاصله می گیرم!...من سست٬ من نه اهل اینجا٬چگونه می توانم ادامه بدهم؟ دههء سوم زندگی٬عجیب سخت می گذرد. انگونه که انسان من٬با دو دست تنها٬قصد جان خویش کند و...
                                   ............................................................
مرگ من٬کجاست؟ چرا ـ در نهایت ارامش ـ هجرتی عمیق نصیب نمی کند؟...بخدا خسته ام!


کات!