اخرین اشک سال

...زمان(و اصلا همه چیز)،بهانه است. تنها - برای نمی دانم چندمین بار - پیش روی خدایمان، «سوگند» می خوریم که پاک باشیم و انسان...چه انگیزه های زیبایی! بهار. عید. هنگامهء خوشیهای بیش از پیش انانکه - برای شادمانی - دنبال بهانه نمی گردند...و انکس که در بند مصیبت(بیماری،فقر و...)است،در واپسین شب سال خواب می بیند به قعر چاهی افتاده و فریادش،بی صداست.

اری! زمین را قاعده ای ست و من و تو،یا می باید خود را به همان «کوچهء» اشنا بزنیم،یا...(نه! این کاره نیستیم.)

...............................

به خاطر همه چیز و همه کس،نقش این پسر شاد را بهتر از قبل ایفا می کنم.

اما،نه حماقت می کنم،نه ایین تحویل سال و انبارگی شکم و انهمه رفتارهای مصنوع،در کتم می رود.

..............................

اغاز هشتاد و چهار،بر انانکه این ایین و بهار را پاس می دارند،مبارک!

1)از همراه خود نخواهید که چون شما بیندیشد و رفتار کند!

2)خیانت نکنید!

3)کودکی به این جهان نیاورید!

کات!