۱) قلبم میزنه. استرس دارم: « ز....» .
۲) « نمردیم و گوله هم خوردیم.»
۳) چند وقته با هم فیلم ندیدیم؟
۴) شام خوردی. خندیدی. یه خورده هم رقصیدی. حواس من کجا بود؟
۵) یادته؟ بهت گفتم: « من که به جسم اعتقاد ندارم؛ پس چرا هی میگم بریم پرلاشز و دژکوه و...؟» « تو » گفتی:« شاید چون حس میکنی بهشون نزدیکتری.»
۶) خیال میکنم خواهرت مرده. چه جوری باید بغلت کنم و گریه؟
۷) نمیتونم ارزو کنم اینجا باشی:همیشه زود خوابت می بره.
۸) وقتی می نویسم اروم میشم. « سین»! تو چطور؟
۹) اخه « تو » چرا اینقدر بی شیله پیله ای؟
۱۰) نفسم بند میاد. حس میکنم « مسیح » ام ( نمیدونی چرا).
۱۱) راستی! « پناهی » هم مثل من شیفتهء « سیمون » و « بامداد » بود.
۱۲) می خوام بمیرم. نمی خوام بمیرم.
۱۳) همهء مردم ایران - با هر عقیده - یه لحظه ساکت! « مرحبا بر حسین رضا زادهء گل!»
۱۴) می خوام برات « رکسانا » ی شاملو رو بخونم. وقتشو حوصله شو داری؟
۱۵) الف - م : یه معجزه مث ابراهیم.
ب - ش ( از زبان م):ببار ای بارون ببار / بر کوه و دشت و هامون ببار / به سرخی لبای سرخ یار/ به یاد عاشقای این دیار / به کام عاشقای بی مزار / ای بارون.
پ-ش: نگاه کن: با من بمان!
ت- ف: تاریکی با پنجه های سردش از راه میرسه
...
۱۶) سیگار.
کات!