خدایا!...

فاصله ای تا پلیدی نیست؛ تا « چون نامردمان شدن ». و این امر غریب را ـ هر روز ـ بودای ما  باز می گوید...تشرمان می زند که: انروز    با همه جان   بر وفاداری و ماندن مصر بودیم و متعهد...
و این وفاداری زمان و مکان نمی شناسد.
چه
ادمیانی دورتر از شرق    اینگونه نمی اندیشند و گاه  ما را انسانهایی با قوانین دست و پا گیر ( در باب دل و جان) می نامند...
.........................................
فاصله ای تا پلشتی نیست. می ترسم. (باور کنید!)
چرا نهیب بودا  دیگر چندان موثر نیست؟...
هی! با شمایم! پاکی را در چه می بینید؟...
........................................
« پیش تر مرو!...ترا بخششی نیست...»


کات!
پ.ن:
۱- « انروز که شروع به اندیشیدن کردم دردهایم اغاز شد.» ( نقل به مضمون: البر کامو)

۲- نه! من از تبار اب نبودم...چه بیهوده شوقی!