پوشال

بیا چند صباحی از اینجا برویم...
بخدا هر چه شادمانی و ارامش
گذراست.
« تو » خوب می دانی: من  تلاش بسیار کردم.

حالا بیا برویم.
اینجا یکی  درد بی دردی اش را   ـ به فغانی ـ بر سرت اوار می کند. دیگری مست می کند و...
هه! حتی اینجا نالانی جدل دو انسان (؟) دیگر را تو می باید تحمل کنی و اشک نهان بریزی.
هی! بیا برویم...ترا به خدا !

کات!