اینجا سکوت است؛نه مرگ...

گاه
انقدر در این اتاق تنهایی میمانم که وقتی از پشت پنجره به ادمیان می نگرم  برایم غریبه اند...
من و این اتاق عجیب با هم خو گرفته ایم...
تمام فریادها   اشکها   تمناها   اینجا مدفون است...

شبی که رفتی دیوارهای این اتاق
یگانه ناظران ضجه های من دیوانه بودند...
چراغ اتاق خاموش نشد...
صبح شد:نیامدی...

کات!