عکسهای روز نامزدی. کراوات قرمز. ماهی ماهی. لبخند.
اه٬نه! از اینجا اغاز نمیکنم: شش سال قبل. نیمکت کهنهء پارک. کتابی پر از دستخط و شعر. گریه. پرواز۷۲۳:« چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد» .(چرا پرواز تو ـ به مانند شب پیش ـ تاخیری نداشت؟!)
نه. اینگونه نمینویسم. میشوم خود غم:باران. کنکور. « سمیه ».
اصلا میدانی؟ از انجا می اغازم که نه میم بود٬ نه...
کات!
پ.ن:
کوهها با همند و تنهایند
همچو ما باهمان تنهایان