یادت هست؟...

یادت هست؟ به هنگام اغاز هجرتی که گویی هزار سال به طول انجامید چقدر گریستم!...در استانه بهار چه خزانی برایم به بار اوردی!...دغدغه و درد من از انجا شروع شد. پایان من همانجاست؛ در همان تاریخ...
یادت هست؟ پیش امدیم.با هم.در کنار هم...
تولد یک پروانه را به خاطر می اوری؟  غروب شی یلدا را چطور؟...
*********************************
باز هم می گویم:شبانه های این شهر روشن نیست. باید رفت.

کات!